من بینظرم....

ساخت وبلاگ
تهرانمدر کنار یارروزهایی عجیب گرم و خاکستریروزهایی که سرگیجه ی دانستن و ندانستن هاست... میگردیم بدنبال خانه ای که رویایمان باشد و بسازیمشتنها عشق ما را گرم نگه داشته... او تجسم عشق و مهر است... او مهربانترین موجودی است که تابحال دیده ام حتی از پورم مهربان‌تر...گاهی می‌گویم شاید تو شیطانی... شاید فرشته ای و من در زندگیم چه کرده ام که تو آمده ای.... حالم کنارت خوب است محبتت مرا صیقلی داده است... کنارت شادم من خوبم... و عشق همه چیز را حل می کند... خانه دادگاه و اسباب کشی...کنار او بودن افتخار من استبزرگمردی که تابحال نشناخته ام او مثل شعر سبدی سهل و ممتنع استیک بوسه اش مثل ده سال زندگی استتازه میفهمم حافظ و سعدی چه می‌گویند.... من بینظرم.......
ما را در سایت من بینظرم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehran-to-europe بازدید : 46 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1402 ساعت: 19:59

ازخواب بیدار شدم و دیدم میخواد لباسهامو بشورهرفته کلی خرید کردههمش میبوسه منوکمکم میکنهنمیگذاره تنها بلشمهمه جا کنارمهباور کردنی نیستخدایا چیکار کردم که انقدر محبت دیدمخانه جدید را گرفتیمامروز عصر میریم پیانو ببینیمهمه چیز عالیه...خدایا شکرتچجوری شکرت کنم..چجوری اون همه درد و غم رو گذروندم و حالا در اوجم در اوج خوشی.. باورم نمیشه...خونه ای که دوست دارمماشین شاسی بلندپیانوو هرچه بخواهم...خدایا میلیاردها بار شکرت.... من بینظرم.......
ما را در سایت من بینظرم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehran-to-europe بازدید : 48 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1402 ساعت: 19:59

دارم میام تهراندیاری که از اسفند کم وبیش ترکش کردمو اعتراف میکنم که از نظر فرهنگی چقدر باهاش راحتم و همیشه در خانه ماندن آزارم می‌دهد و طول کشید تا فهمیدم چطوری کنار بیایم در مرودش دوام بیارم....خانه مادر برادر خواهر و روزهایی که جنگ و دعوا و سردی بود...و لحظه آخر خداحافظیآزمون استخدامی که امید دارم قبول بشممرگ برادر استاد و لحظه ورودم استقبالم نمی آید... و گل نمی آورد...دلتنگش هستم و منتظر تا بیاید و مرهم دل هم باشیم و باز هم با عشق یکدیگر زنده بمانیم و ادامه بدهیمدر این سفرخانه میگیریممصاحبه دانشگاه میرمآزمایش خونخرید نیم ست نشون و سر سفره عقدمهریه، ماشین و موارد دیگر را باهم چک میکنیمدیگر میدانم کنار او ماندن سرنوشت من استمن با ظاهرش کاری ندارم به حرف مردم بی اعتنایی هرجور بخواهم زندگی می‌کنیمتمیز شیک زیباجایی که حق من است... زندگی زیباسرنوشت برای ما چه میخواهدما فقط دو نفریم که عاشقیمو می‌خواهیم زندگی را زیبا کنیمجمله ی مهم و عجیب کتابخانه مسجد رسول را فراموش نمیکنمعشق واقعی وجود نداردعشق را باید ساختوبرای یک عمر به آن دل خوش کرد...دوستت دارم عشق جانم... من بینظرم.......
ما را در سایت من بینظرم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehran-to-europe بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 12:11

مدت زیادیه ننوشتم از دعوای عروسی وحنابندون گرفته تا تنش‌های خودم و فاطمه و خانواده بر سر خواستگارش...گذشت.. چه هفته ی سختی بودهمیشه تیرماه بخصوص اخرای تیرماه بحث و دعواست و حال بدی... با طلا دنبال خونه هستیم از جمالزاده تا کشاورز و اطراف دانشگاه... امیدوارم خونه ی شیک و خوبی پیدا کنیم.... آزمون آموزشو پرورشو بدم و قبول بشم نتیجه ی. دکتری مشخص بشه زودتر...تا اخرمردادو دادگاه برنده بشم و شکایت و اعاده حیثیت کنم و دهنشو رهای کثافتو سرویس کنم...دلم گرفته تنگه... چقدر دلتنگ استاد هستم... تا به حال آنقدر دور نبودیم...آدمی تشنه ی محبت است و زنده به عشق...خدا خودش کمک کنه....خدایا حالمو خوب کنکاش بتونم بازم یوگا رو شروع کنم... خیلی سخته.... آرومم کن من بینظرم.......
ما را در سایت من بینظرم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehran-to-europe بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1402 ساعت: 12:42

خدایا شکرتشکرتشکرتشکرتروزگاری در افسوس خانه ای در تهران بودم، ماشین و سفر به آلمان و حالا به راحتی برام مهیا شدند...11سال طول کشید تا دیگرخوابگاه نباشم، درجایی دو در دو نباشم حالم خوب باشد تنها نباشم به آلمان بروم و تحصیل کنم مدرسه بزنم همسر خوبی داشته باشم...آن همه سختی بی خانمانی بی پولی تنهایی نتیجه اش عالی بود... بهترین مرد و شریف ترین و مهربان ترین پولدار را کنار خود دارم...خدایا ممنونمامیدوارم گرفتار غرور نشوم و در راه مادیات نرم و اهداف عالی خودم را طی کنم و گرفتار ظواهر نشوم و روز به روز رشد کنم...عشق، رشد شخصیتلاشآگاهی و علم آموزیتحصیل در آلمانساختن مدرس ه ای درشیرازشادی و نشاط تشکیل خانوادهو....خدایا خیلی بزرگی....فقط از خودت میخوامبوسهر کسی نان نیتش را می‌خورد...خدا خیلی عادله خیلی... هرکسی سرجای واقعیه خودشه... من بینظرم.......
ما را در سایت من بینظرم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehran-to-europe بازدید : 49 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1402 ساعت: 12:42

چقدر دلم گرفته...وقتی حس کنی مادرت دوستت ندارهتلاشی برای داشتنت و ابرازش نمیکنهقهر کنی اما سمتت نیاد میفهمی که تو رو بخاطر خودت نمیخواد بخاطر کمک میخواد بخاطر پسر دار شدن میخواد بخاطر این میخواد که باشی کنارش اما قلبی همینههرجور هم استاد تحلیل کنه غم انگیز هست هر جور هم بگه دنیا همینه واقعگرا باش بازم غمگینه هرجور هم بگه بیسواد محیطش فقط خونه و خودش بوده بازم غم انگیز است...هرچقدر هم بخوای دوستش داشته باشی و خوش باشی و ابراز کنی بازم غم انگیزه که تو در خودت فرو رفته ایو دنیا این است او تو را دوست دارد که به او چیزی بدهیتو هم او را بخاطر کارهایش دوست داری نه از صمیم قلب..بیشتر با خودت خلوت کن و حرف بزن و کنجکاوی کن....امروز ناراحت آخرین نگاه مادر بودمو بی حسی و سردی و بی تفاوتی دنیاکه خبر رسید برادر استاد فوت کرد، همون که رابطه خوبی باهاش نداشتند... براش فاتحه خوندمدنیا همین هست ولی واقعا نمی‌دانم چرا احمد اینگونه هست و تمام هست بین ما هرچه بوده.... من بینظرم.......
ما را در سایت من بینظرم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehran-to-europe بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1402 ساعت: 12:42